من
هرگز
نه همراهِ چوپانِ دروغگو بوده ام
نه بیخبر از گرگِ گرسنه ای
که درخواب گوسفند...
*سید علی صالحی*
به احتمال زیاد، چوپان رفته بود رمش پوشت = پشت پرچین.
( پشت پرچینِ خونه ی دوس دخترش)
اوشن گرم گب زنی بُوبون=اونا گرم صحبت کردن شدن.
اوش سر فیدا=فدای سرشون.
شال به گله بزه=گرگ به گله زد.
ساکوته شالِ فرانده =سگه گرگ وبیرون کرد.دور کرد..
با تشکر ؛ازاُو گوسفند چیز فهم:))
پ.ن؛ یاد اون دیالوگِ افتادم که میگه ؛
میگن اگه چوپان نباشه گوسفندا تلف می شن؛یا گم می شن.یا گرگ بهشون می زنه.یا از گرسنگی می میرن،!...