<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

وقتی از کلمه کاری ساخته نیست!

 


"وقتی از کلمه کاری ساخته نیست!"

نامِ تازه ترین تابلوی "سید علی صالحی " ست...




"قیام کن ای کلمه

وگرنه گریستن براین کتابِ کُشته

به جایی نمی رسد...."


#سید _علی _صالحی



پ.ن؛ انسان فقط در قبال گفته هایش مسئول نیست،

بلکه  درقبال سکوت هایش هم

مسئول است!"

"عزیز نسین"


*26 آذر 98؛لکنت الوداع.







نظرات 14 + ارسال نظر
طاها شنبه 30 آذر 1398 ساعت 18:11

سلام

این مطلب غمی به اندازه تاریخ بشریت روی شانه هایش دارد

سلام بلامیسر

خیلی ممنون از شما ،که همیشه حرف حساب می زنید....

و مرسی از حضورِ همیشه دوست داشتنی شما

کیهان شنبه 30 آذر 1398 ساعت 12:22 http://mkihan.blogfa.com

در مورد تصویر!
برادر کالش آتش فشانه ....
مرسی سومی جان.راسیاتش ....بگذریم! بماند برای وقت دیگر!

مرسی بابت توضیحات،
سلامت باشی همیشه❤

کاکتوس شنبه 30 آذر 1398 ساعت 10:24

مرسی ماجانم
راستی پسر حبیب شعر پاییز فروغ به سبک پدرش خوده ... جالبه
سرچ کن اهنگ پاییز محمد محبییان

جان دل ماجان❤
جانت بی بلاو
دلت بسیارها خوووش❤

به به،
بسیار ها ممنونمممممممم❤
این شعرو دوست دارم،
وه چه زیبا بود
اگر پاییز بودم...وحشی و پر شور رنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند
شعری آسمانی،....


مرسی،مرسی کاکتوس جانم
خدا رحمت کنه،جناب حبیب رو،
پسرش رو هم موفق تر باشه

بله،جالب بود،دلم خواست تو جاده باشم.سیگاری بگیرانم و
خیره ب جاده پیچ واپ پاییزی ...

جان ماجان
ول کن کمربندو
بخدا جونه شلاق رو ندارم

کیهان شنبه 30 آذر 1398 ساعت 09:37 http://mkihan.blogfa.com

می خواستم بگم...
و خاله جان و....خوب... و ستمی که خود بر جان خرید!! به واسطه مهر فراوانی که در دل داشت و ...مهری که بی دریغ هزینه کسانی کرد که لیاقتش را نداشتند

ببخش سومی خاخور.... ببخش

صد درصد درست می فرمایید...


ختیار دارین،
عزیزین امیر کیهان برارم

کیهان شنبه 30 آذر 1398 ساعت 08:57 http://mkihan.blogfa.com

خداوند خاله جان را در جوار خود نگه دارد آمین
و خاله جان....
من هم قطره اشکی براش ریختم...
انگار که می شناختمش سالها و انگار که....
چی بگم سومی جان!

:









سلامت باشی امیر کیهان برارم.

اشکان جمعه 29 آذر 1398 ساعت 20:37

سلام و صد سلام بر شما
پاسخ رو بصورت نظر می فرستم خدمتتان

من باید عذرخواهی کنم ، ببخشید

واقعا تسلیت میگم ، تسلیت مرا پذیرا باشید. می خواستم یلدا رو تبریک بگم که پیشاپیش مبارکبتان.

شما تاج سر ما هستی. اتفاقا منهم وب شما را خیلی دوست دارم. جالب اینجاست مرورگرم عکسهای وب شما رو باز نمیکنه! با فایرفاکس آمدم باز کرد.
تشکر بخاطر ترجمه ، البته دل وَ عَزام هم میگند . اَری اییجوریش قصه کَن.
ئه راى گشتِ خانواده محترمت سلامتی وخدا تووآم.
فره خوشحالم کِردی.

این پرچمها الکیه ، ... شکن هم نصب ندارم ولی همیشه یا از آلمان یا آمریکا هستم جالبه!

تشکر و سپاس ویژه از شما

در پناه خداوند منان باشی. یا بقول خودتان خداوند سبحان .

سلام و
صد سلام وعلیکم بر شما عزیز گرامی
خیلی ممنون ،خداوند اموات شما رو رحمت کنه و
طول عمرباعزت به شما و
عزیزان عزیزتون عنایت کنه...

زور سپاس
شرمنده ی لطف بسیارِ شما هستم....
به وب لاگ ابرارغوانی زور خوش هاتی گیانه که م
الهی دایم فره خوشحال باشید

مچکرم از حضور شما و
درپناه خداوند سبحان ،سلامت و
سرافراز باشید همیشه....

کاکتوس جمعه 29 آذر 1398 ساعت 20:33

این تابلو درک نمیکنم ...بماند
چه خوب دلتنگیتون به دیدار منتهی شد

چی شد جمله بندی

شکوفه و سبزی و .... هووووم

هووووم
بله،دلتنگی هام ب دیدار منتهی شد...


کاکتوس؟بابا؟
روبه رشدی؟

تارا جمعه 29 آذر 1398 ساعت 20:26

من وقتی میخونمتون اون قسمتایی که با لهجه نوشتین رو هی تلاش می کنم بفهمم اما دریغ از یک ذره فهم و درک کلمه . خدایی لهجتون سخته .

اجازه خانم؟دلم براتون خیلی تنگ شده بود

خیلی ببخشید
گیلکی رشتی زبان میانه اس.خیلی آسونه.مثلا از یزد مهمان داشتیم،کاملا متوجه صحبت ها مون میشد.ولی باهاتون موافقم،اون قسمتهایی که به زبان کوردی نوشتم خیلی سخته

کیهان جمعه 29 آذر 1398 ساعت 19:13 http://Mkihan.blogfa.com

سپاس از خاخور جانمان برای همه مهربانی ها و لطف بی دریغش

جانت سلامت و
دلت بسیارها خوووشامیر کیهان برارم

صبیره پنج‌شنبه 28 آذر 1398 ساعت 21:25 http://yebargesabz.blogsky.com

لکنتو الوداع چیه بانو جانم؟؟؟

می ماندی ببینمت!
کجا می روی به این مجال عجیب،
کجا می روی به این "لکنتِ الوداع".
فنجانِ قهوه ات را تمام کن
حضرت حافظ هم
اهلِ تفأل بود.
چنین مواقعی
معمولا معلوم نیست
مردم به مردم چه می گویند.
کاش....
ای کاش می دانستم
این دیگر چه حس خراب آبادی ست
که محترمانه ترین کلمات حتی
به دادم نمی رسند.
هی ی ی ی ....هی ی ی ی
حرف اگر حرفِ رفتن بود
من بارها پیش از پرده داران دریا
رفته بودم.
بمان....!
ماندن به دنیا هم
بی دلیلش خوب است.

#سید علی صالحی

جان دلِ بانو...❤جانت بی بلا گل دخترم❤
لکنتو الوداع همین شعر بود،که من آنگونه مختصر ذکر کردم،که تا ابدویک یادم بمونه

اشکان پنج‌شنبه 28 آذر 1398 ساعت 09:21

سلام
ملودی ، چوپی کوردی را گذاشتم.
نوش احساسات عمیقتان.

سلام و
عرض ارادت
زور زور سپاس,روله گیان

آران چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت 22:50 http://hghight-zandage.mihanblog.com/

تنهایی از آن نیست که آدم کسانی را در اطراف نداشته باشد
از این است که آدم نتواند چیزهایی را منتقل کند که مهم می پندارد، از این است که آدم صاحب عقایدی باشد که برای دیگران پذیرفتنی نیست ... اگر انسانی بیش ازدیگران بداند، تنها می شود!

کارل گوستاو یونگ

متنی تفکرانگیز و پُستی سراسر معنا
دستمریزاد بانو
شاد و همآره سلامت باشید

"تنهایی از آن نیست که آدم....."

خیلى ممنون از لطف بسیار شما.سلامت و
سرافراز باشید همیشه

شاهدخت ایرانی چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت 15:53 http://Bad3.blogfa.com

سلام عرض دوستی...[قلب]
بسیار مچکرم که در این مدت همراه و کنار شاهدخت بودید...بپاس تشکر و قدر دانی شمارو مهمان میکنم برای خواندن یکی از شعر های مورد علاقه ام...[گل]

...
گاهی در شعری سورئالیست

گم می شوم

لابلای موهای زنانه زمان

گاهی سرگذشتم

سرنوشت جنینی است که

کورتاژ میشود

سرنوشتی که تصادفا از سر من میگذرد!

گاهی زندگی ام شبیه پاییز می شود

رنگ از رخم میپرد و باد مرا

از خودم ،از ریشه از طبیعتم جدا میکند

و میبرد

به دور دست ها،

جایی که ثانیه ها خوابند و مردگان ساکت

همه چیز خاموش است

گاهی پیرامونم هیچ جنبشی نیست و من

در ذات هیچ پدیده ای نیستم

در مبهم ترین هیچ های زمان

وبلاگ من:bad3.blogfa.com

سلام و
عرض ارادت
خیلی ممنون بابت حضور عزیزو
سبزتون

کیهان چهارشنبه 27 آذر 1398 ساعت 09:33 http://mkihan.blogfa.com

حق با نسین عزیز است واقعن ما در قبال سکوتهای طولانیمان بسیار ها مسول هستیم!!
و ....
بگذریم بریم پیچهایمان را سفت کنیم تا شلتر نشدن !

و.......
و....

"معمای واو"

"هی واو بی دلیل!
به من بگو!
در این هوای تاریک،
همدستِ کدام جمله ی مجبور به سایه خواهی خزید؟
وقتی که پایان زیباترین جمله ها
همین حضورِ یک نقطه ی نارواست،
معلوم است که تاریکی
تنها تاوانِ نوشتنِ ترانه های ماست.
واو
هی واوِ بی دلیل
آگاه وبرهزر باش
فردا باز عده ی دیگر می آیند
واز لعنتِ لغت های تازه سخن می گویند.
می گویند که خداوند
از آفرینشِ غم انگیز آدمی
پشیمان است.
یک خط فاصله بگذار
ترانه ات را شبیه من تمام کن:
حُروف،کَ لَ م ات،وکاف،ولام،ومات!
اما تو...!
تو...واوِبی دلیل!

دلم می خواهد
پایان همه جمله های جهان
یک علامت تعجب بگذارم و خودم را خلاص کنم!
می ترسم حروف چین خسته
حواسش نباشد
گاهی بجای است،
است بیاید،
اما است با است....چه فرقی دارد؟
تو تب داری پسر!
ما... مجبوریم همین طور
هی بی ربط راه برویم
بی ربط زندگی کنیم
بی ربط حرف بزنیم
و....
(این واژه ی واو هم...)
تو تب داری پسر!"
#سید علی صالحی

بله بگذریم ،که انگارمنو تو و
ما و شما؛ تب داریم پسر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد