<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

در زمستان، چون باهاران است شهر من....

 

 بجار مئن ایسام سرگرمِ کارم

هوا اَبری بوبو،مُو بی قرارم

تک و تنها ایسم یاور ندارم

برنجِ مُو فی چم خا خونه بارم


"یونس لیالستانی"

ترجمه؛

درمیان شالیزار سرگرم کارهستم...

هوا ابری شد و دلم بی قرارو بی تاب شده است...

شالی ها را جمع کرده ام ..که به منزل ببرم...

اما تک و تنهام.کمک حالی ندارم...


.

.

.

فی چِم=جمع کردم.

فی چین=جمع کن.

فی چِد=جمع کردن.

مثال؟مش رمضان شالی های برنجزارش را "فی چه=جمع کرد"

البته ما می گیم،اوچه=جمع کرد.

مثال؟مش رمضان شالی های برنجزارش را اوچه.بله،جمع کرد.

اوچین=جمع کن.

اوچِد=جمع کردن.

اوچِم= جم کردم.

بگذریم...

.

.

.

وقتی میگن،

فلانی خوُ چوم دوده پلا پچه،یعنی اونقدر مهارت کسب کرده که... چشم بسته پلو می پزه.یعنی هر برنجی به اش بدی،قِلق پختش دسش میادو...

وقتی ام میگن،

فلانی ایته  پلاپچی نانه،یعنی هیچ کاری بلد نیست و...حتی کار ساده ای مثالِ پختن پلو.


ولیکن نتیجه اش با شما،که بلاخره پلو پختن مهارت خاصی به حساب میاد؟یا معمولی؟


ولی وجدانا اونجایی که با طعنه به آدم می گن،

"الله الکبر!!

تی پلا پچی فراموشا کودیا!!!"

(یعنی،فلانی؟ گیج می زنیا!!)

 آدم بابت مفهوم خیلی باحالش... بلند بالاخنده اش می گیره*_*


نظرات 3 + ارسال نظر
آران چهارشنبه 11 دی 1398 ساعت 21:39 http://hghight-zandage.mihanblog.com/

و دستانی که با عشق.. کشت و کار میکرد، تا عاشقانه درو کند عاشقی کاشتن را. . .


شاد و سلامت باشید مهربان

بله،و دستانی که با عشق کشت و
کارمیکرد...،
درود و
سپاس بیکران،...سلامت و شاد باشید همیشه...آران عزیز

مهرداد چهارشنبه 11 دی 1398 ساعت 16:14

بر منکرش لعنت.
گیلان بهشت ایران .

سلام کاکو
چئور واچِئن "به معنای آباد کردنِ.مثلا بوته تمشک هرز رشد میکنه و
زمین رو چئورمیکنه.غیر قابل زراعت می کنه...
ولایت ما،در زمان میرزا،مسیر عبورمیرزا و یارانش بود...یعنی سواران میرزا میرسیدن دم سپید رود،ازش عبورمیکردن،که برسن به لاهیجان...
با این اوصاف ،روس ها هم می دونستن،مسیر عبور میرزا کدام سمت سوست و،یاران میرزا کجان.
اجی گفت،هم ولایتی ها،شب و روز نگهبانی می دادن،برادرم دوتا چاله ی بزرگ ،توی انبار برنج کند،یکی برای من+ظروف مسی...
یکی برای زن و
فرزند شیرخواره اش.شب ها توی چاله ای می خوابیدم که،روش رو با ساقه های برنج پوشیده بود...
برادرمم،با تفنگ، بالای درخت نگبانی میداد....
این شد که،همولایتی ها همفکری میکنن و
از کوردها برای حفاظت زن و بچه هاشون کمک می گیرن.
والحمدالله،شکرخدا، با کمک برادران کورد ولایت ما در امان ماند ...
خودتان بهتر می دانید،کارِ سخت،برای کورد معنا نداره.ولیکن قطعه قطعه زمین ولایت رو آباد کردن و
چئور واچینی کردن....وبا دست های خودشان ،قطعه قطعه شالیزارسبز=بهشت ساختن.
(واچینی به معنای واچیدنِ.مثلا یه دیوار آجری رو در نظر بگیرین،وقتی گفتن،واچینی شد،یعنی دونه دونه آجرهاش رو کندن و
آثاری از دیوار نماند...
چئور واچینی از دیوار آجری و
زمین سنگ کلوخ...سخت ترِ...)


بله،به لطف کوردها،گیلان بهشت ایران شد.هر بژی کورد

کیهان چهارشنبه 11 دی 1398 ساعت 08:52 http://mkihan.blogfa.com

درود بر خاخور جان ماه تابانمان
یه جایی داستان پلو پختن خودمو نوشتم فکر میک نم در وبلاگ!
البته پلو داریم تا پلو
پلویی که شما بپزید معلومه که تفاوتهای فراوان داره با اونی که من بپزم!
به قول مرحوم شاعر
دانه فلفل سیاه وخال مه رویان سیاه
هردو پلاوند(خنده) اما این کجا و اون کجا
آره جانم بدیهی ست که از شما انتظار پلو پختن حرفه ای می ره و خوب از من خیلی کسی انتظار نداره
عاشقتم خاخور جان

درود بر برارِ عزیزمان،جان تان بی بلا برارم
به گمونم،من ام نوشته بودم.که همراه خاله کوچیکه پلو پختم و
بس که شفته شده بود،
مرغ و خروس و...تناول نکردن و
رفتیم چاله ای کندیم و
دفنش نمودیم

بله،به قول شاعر مرحوم،
دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه
این و آن را وابده هر دو اش پلا ای سوخته اس(خنده)بخدا
پلاسوخته=ته دیگِ پدرسوخته
اتفاقا شما همچون بلدی کباب های عالی ای درست کنی،قطعا پلو پختن رو هم بلدین و
پدر و برادرهامم بلدن

سلامت باشی برار جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد