<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

بدون شرح!

               

نظرات 10 + ارسال نظر
حریم شنبه 30 فروردین 1399 ساعت 21:23 http://harimeasemani.blogsky.com/

تصویر زیباییه .ازاین ادمها تو بازارهای شما ل زیاد دیدم اما چون مسافربودیم نتونستم خرید کنم ازشون ولی خیلی دوستداشتنی وپاک هستن خداییش .خداحفظشون کنه وعمرشون برکت داشته باشه

الهی آمین
بله.بازارهای گیلان و مازندران ازاین مدل آدم ها زیاد هستن.یک دفعه ای خواستم داس بخرم.کنار یه همچین آقایی نشستم و
یکی یکی داس رو وارسی کردم و
یکی خریدم

گیله مرد پنج‌شنبه 28 فروردین 1399 ساعت 15:34 http://guilemard.blogfa.com

قدیم تر اَشَنه گوفتید چونکَش ( کسی که در ازای کالا یا پول ، تخم مرغ میفروخت )
دو زنبیل با ایتا چو خوشانه دوش سر نَهید بعد روستا میان داد زِئید و مرغانه فروختید.
الان دِ یکجا نشینی کونیدی.

خدای من:))))
یکجا نشینی
دِ لنگ پر؟اشنه بمانسته؟راه بشن.

مترسنج سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 23:47 http://dar300metri.blogsky.com

عکس مثل همیشه۱۸
شاید نگاه خیلیا ترحم امیز باشه... ولی برای من ، هم تنفر آمیز و هم رشک آوره.
تنفر از تبعیضی ک در جامعه هست و سیستم جزا و پاداش و ارزش افرین بودن و ضد ارزش بودن افراد ...
و رشک بر زندگی این افراد که سبک بار و امرزیده خدا هستند...

خیلی ممنون از لطف بسیارِ همیشگی شما
بله.من هم با نگاه میزان شما موافقم.امیدکه خداوند آخرعاقبت ماروختم بخیرکنه،...

الما سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 17:12 http://a-fi1m.rozblog.com

دانلود رایگان فیلم های جدید ایرانی و خارجی
http://a-fi1m.rozblog.com/

درود و سپاس

بهار سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 16:39 http://baharj.blogfa.com

آخی الهی بمیرم این پیرمرد الان وقت استراحت کردنشه ن کار کاردن

خدانکنه عزیزم.زنده سلامت بمانی

کاکتوس سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 15:02

عزیز دلم ....
منم دلم برات خیلی تنگ شده
هر روز با خودم میگم چرا امسال این همه از روز اول عید گدشته نرفتم وبم‌
نرفتم وب دوستام
چرا به باران خانوم جان سر نزدم ... پاسخی نیست براش
خیلی مواظب خودت باش

خوب،
من خودم پاسخش رو میدونم‌.چطور؟مگه نه اینکه دل ب دل راه داره؟خودش به ام گفت .
جون دلت همیشه سلامت باشه و
به اتفاق عزیزان عزیزتون،همیشه سلامت و
خوش باشید
به روی چشم.امید که یک روزِ اردی بهشتی درکنار شما،سرپل قدم بزنم هزببرم.ولیکن اینجاچنین آرزویی برآورده نشد.فدای سرت.ایشالا تو بهشت،زیر سایه درختی بیاساییم پس از تنا ل ،تاخرخره شراب کبود+تضمین ا هوشیارى ١٠٠درصدی،سرپل قدم بزنیم

کاکتوس عزیزم
بهتر از ماهِ تابانم
لطفا شما هم خیلی مراقب خودتان باشید
ممنون که وقت گذاشتین و
تشریف آوردین و
بسی گل از گلمان شگفتین

آران سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 11:24 https://scottahamisha-2000.blogsky.com/

شکست‌ها و نگرانی‌هایت را رها کن
خاطراتت را
نمی‌گویم دور بریز، اما قاب‌شان نکن به دیوار دلت…
در جاده زندگی
نگاهت که به عقب باشد
زمین می‌خوری…
زخم بر می‌داری…
و درد می‌کشی…
نه از بی‌مهری کسی دلگیر شو …
نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم…
به خاطر آنچه که از تو گرفته شده
دلسرد مباش.
تو چه می‌دانی؟
شاید روزی… ساعتی… آرزوی نداشتنش را می‌کردی…
تنها اعتماد کن و خود را به او بسپار …
هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعت‌ها
بر عکس نفس بکشد …
در آینده لبخند بزن…
این همان جایی است که باید باشی!
هیج کس تو نخواهد شد
آرامش سهم توست …

بله...؛ خیلی چیزها هست نمی دونم .پناه براو.امید که آخر عاقبت همه ی مارو ختم بخیرکنه...

مهرداد سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 08:32

دلم سوخت

روله گیان

کیهان سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 07:52 http://mkihan.blogfa.com

.......................

سلام بر شما امیر کیهان برارِ عزیز
الحمدالله ما خوبیم.الهی که شما هم خوب و
خوش و
سلامت باشید و
ایام به کام

باشماق سه‌شنبه 26 فروردین 1399 ساعت 07:28

سلام
عکس و خاطره
زمانی تخم مرغ دونه ای چهار ریال بود
مادرم چهار ریال به من و برادرم داد تا یک عدد تخم مرغ بخریم
بین راه برادر گفت اگه تخم مرغ را بصورت عمودی زیر پای فیل بگذاری نمی شکند
من هم بین کف دو دست گذاشتم ولی شکست
آخرش هم فحش و نفرین مادر نصیبم شد

سلام و عرض ارادت
خداوندوالدین شما رو رحمت کنه
خان عمو تعریف کرد،قدیم ها ،تخم مرغ،لاسو،جزء عیدی بحساب می اومد.که گویا خان عمو تخم مرغ و
لاسو رو می کوبید به دیوار خونه ی کسی که،همچین عیدی ای بهش داده بودن.مادربزرگ گفت.یک روز دیدم،یه لاسو( خمیرنون برنجی)به دیوار مون چسبیده.یه تخم مرغم شُره کرده.صدا کردم.حسین؟اینو چرا اینجا زدی؟گفت،دلم نیومد دیوارخاله اینا کثیف شه.مادربزرگ قشنگ خندید.گفت، حسین دختر خاله اش رو خیلی دوست داشت.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد