<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

همین.


                                   


'هرکه نامخت از گذشت روزگار

نیز ناموزد ز هیچ آموزگار'


"رودکی"

نظرات 10 + ارسال نظر
monparnass سه‌شنبه 7 بهمن 1399 ساعت 06:41 http://monparnass.blogsky.com

" ببخشید که خیلی حرف زدم "
چی؟ !!!!
شوخی میکنی؟
من عاشق توضیحات مفصلم
تو هم خیلی روون و خوب توضیح میدی
من باید تشکر کنم که سعی کردی ناگفته نمونه
از طرف من این درخواست رو داری تا جایی که ذهنت اجازه میده و دستت یاری در جواب نظر من بنویس
یعنی اگر یه روزی نوشتم
"سلام باران چه طوری؟"
مشغول ذمه ای
اگر در جواب
داستان
"حسین کرد شبستری"
ننویسی

خیلی ممنون از صبر و حوصله و دقت و تیز بینی شما

سلام به روی بهتر از ماه تون.خوب ام شکر خدا.شما چونی؟
وخیلی ممنون از احوالپرسی تون
بله.می گفتیم.حسین آقا جزء عیاران بودن.و در جنگ های حق و باطل شرکت می کردن و
پهلوان بودن.
دکتر اسماعیل کوشان،قصه ی حسین کرد رو در سال ۱۳۴۵ ساخت.
(آن وقت ها.مامان ام تازه دنیا اومده بود.)
اتفاقا خانم گوگوش هم.در فیلم سینمایی "حسین کرد" جزء بازیگران هستند.
داستان سینمایی بدین گونه اس که،
حسین کرد شبستری.چوپان سردار مسیح خان است و
فری ناز.دختر سردار رو از دست راهزن نجات میده و
نمی از طی ماجراهایی.پهلوانانه و قهرمانانه.شاه عباس .حسین آقا رو به سمت داروغه پایتخت می گمارد و
وبدین سان.اسباب وصلت فری ناز و
حسین آقا جفت و جور میشه.
وخوب.در فرهنگ عامیانه.قصه ی حسین کرد شبستری.کنایه به پرگویی است و
لابد دکتر پنداری جلالی، ازسر بیکاری راجب قصه حسین کرد تحقیق و پژوهش و مقاله نوشته

خوش و سلامت باشید همیشه

monparnass دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 19:32 http://monparnas.blogsky.com

جسارتا رشته تحصیلیت کشاورزی و مشتقاتش بوده؟

من که اطلاعاتم در همین حد برگه هلو و قیسی هست ولی یکی از اون دو همکارم که نظش رو پسیدم علامه دهره اگر فقط اسم انواع زردآلو و آلو رو که اسم بردی بشنوه از حسادت کپ میکنه
. واقعیتش فکر نمیکنم مادر بزرگ مرحومم هم انقدر در این مورد اطلاعات داشت که تو داری
پس ناچارا حتما این باید به رشته تحصیلیت مرتبط باشه ، غیر اینه؟

نمیدونم چرا؟واکنش علامه دهررو تصور کردم و
بلند بالا خنده ام گرفت.
خداوند مادر بزرگ شما رو رحمت کنه.
معمولا مادربزرگ ها.اطاعات شون در مورد پخت و پز و
شستشو+باغچه سبزیجات و سیفی جاتِ+طیور.والبته رموز همسرداری وبچه داری و گرمی و سردی و انواع جوشونده هاست.
پدر بزرگ ها اما؛باغبان بودن.دام دار بودن.کشت و زرع برنج می کردن.
وقت هایی ام.واسه کمک.کارگر روز مزد میاوردن.واسه مرمت پرچین و تمیز کردن دور بر درختان و شخم زدن باغ.
واینجور بود و هست که/سفره قیناها.ناهار و عصرانه ی ما و کارگرها.یکجا پهن میشدو
میشه.همه دور هم بودیم و از خوشی کارگرها خوش.
وبعضی از سوالاتی که برام پیش میامد رو.از کارگرهای روزمزد می پرسیدم.مثلا برام سوال بود؟چرا وقت بریدن شاخه؟اوریب می برن؟
که گفتند.کج بریدن شاخه.بدین جهتِ که. وقتی باران می باره.لیز بخوره و به تنه ی درخت نفوذ نکنه و درخت پوسیده نشه.
راجب آنچه که خدمت شما عرض کردم.
اگه دقت کنید.از باغ وطن آبادی نام بردم.
واگه بازار های روز تشریف ببرید،اواسط بهمن تا اواخر فروردین.با وانت و نیسان و خاور وگاری و فرغون.هستند عزیزانی که ،نهال می فروشند.
یا مثلا نرسیده به بیمارستان رسول اکرم.فصل نهال.نهالستانی دایرمیشه.
که وقت خرید .از آقایان نهال فروش ها سوال می پرسم و
کب اطلاعات می کنم.و این بزرگواران با صبرو حوصله.پاسخ گوی سوالات بنده شدن.
مثلا طبق گفته ی نهال فروشی عادل.درخت آلو کاشتم و
بحمدالله به گلدهی نشت و گلهابه ثمر رسیدن.
از گلها و میوه.عکس گرفتم.دفعه بعد که رفتم.گفتم ببینید.این نهال رو از شما خریدم.وطبق گفته ی شما گشتم و شکر خدا درخت ثمر داد.
باورکنید .قیافه اش .وخدا شاهده.من اونقدر تو دل ام استغفارگفتم.که نخندم .البته که تنها نبودم.معمولن یا با برادرهام میرم.یا با پدر و مادرم.
وایشان متعجب و خوشحال شده بودن.بعد شروع کردن راجب پرورش انگور و پرتقال و لیمو و دارابی و سیب و گلابی...اطلاعات کامل و دقیق گفتن.

وبعد .یه نهال آلو قرمز به ام هدیه دادن.
نه والا.همه ی اطاعات ام.تجربیه.و مربوط به رشته مشته نیست.
همه اش از سرعلاقه اس.که خوب گوش کردم و
یاد گرفتم.
واگه راجب آفات و تغذیه درختان و گیاهان مطلع هستم.
دوتا کتاب دسه دوم.مهندسی کشاورزی خریدم و
کسب اطلاع کردم.وآن وقت واسه تغذیه شون.رفتم داروخانه گیاهان. که وقتی گفتم. سولفات روی میخوام.
تا شاگرد بره و بیاره.آقای مهندس گفت،ما باهم همکلاسی نبودیم؟خانم مهندس؟

ببخشید که خیلی حرف زدم.ولی خب.خیال ام راحته که.همه اش رو صادقانه نوشتم.

کیهان دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 09:37 http://Mkihan.blogfa.com

سلامتی و شادیتان آدزوی همیشگی من است.
اهاااا چیزه اینه ببین منو میگن اون پل از مو باریکتر و از شمشیر تیز تر و از...‌‌
یه سوال؟ببینم این خدای قاهر جبار ....که قیافه اش هم مثل اعراب بادیه نشین خشنه و رفتارش که...نکنه شکنجه کردن را از موساد و ساواک یاد گرفته؟
خوار جان به زندگی فکر کن و لحظات آن بقیه اش....
فدایی داری

قربان لطف و محبتت براره که م
خدا بخشایشگر و مهربانِ.
خداوند رعد و برق رو آفرید.که ابر رو شکنجه کنه و
باران رحمت ببارانه.
رعد چون شمشیر بران...
تندر دیوانه غران چنگ می زد ابرها را...
بله عزیز برارم.زندگی خواه تیره.خواه روشن.هست زیبا.هست زیبا...

+راجب آنچه که از پل گفتم.
خوب.آنچه که توی خواب دیدم.وآنچه را که.زمان گذشتن. حس کردم .تجربه نمودم رو نوشتم.
خدایا خیلی دوستت دارم.بخدا.

مهرداد یکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت 22:53

شعر پر مغزی بود.

ها کاکو
میدونی کاکو؟دارم به اش فکر میکنم.مغزم ایرورمی فرسته.که سلول های خاکستری قابلیت پردازش و گنجایش ندارد

moradesvand57 یکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت 17:54 http://دیار بختیاری

کجا هیچ وقت بیخیال نمیشی یه بار شد سری به وب دوستان بزنی ببینی پست چی گذاشتن . مگه میخای عصبانی بشم

به خدا خدمت رسیدیم .وبلاگ تون مسدود شده بود.برادر من:

برادر مراد خان و عصبانیت؟هرگز

monparnass یکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت 15:42 http://monparnass.blogsky.com

سلام
اون قضیه میوه ندادن زردآلو توی گیلان رو از دوتا از همکاران که دوناحیه متفاوت در روستا متولد شدند و زندگی می کردند پرسیدم .
متاسفانه هر دو گفتند که تا به حال ندیدند که زردآلو -یا به قول اونها قیسی - در گیلان ثمر بده .


یکی علاقه عجیبی داشت دائما زیتون رو مثال بزنه که بعله زرد آلو هم مثل زیتونه قلمه هاش توی گیلان خوب رشد میکنه اما میوه کم میده برای همین قلمه رو اینجا رشد میدند اما در رودبار میکارن
من : خوب باشه در مورد زرد آلو چی ؟ آخرش دیدی درختی میوه بده ؟

بهر حال علما معتقد بودند که رطوبت براش مناسب نیست و شاید در مناطق کوهستانی و خشکتر میوه بده
ظاهرا تلاش مجدد بی فایده هست.
درخت هلو رو به عنوان نزدیکترین معادل پیشنهاد میکنم چون همیشه با اسم برگه هلو اسم برگه زرد آلو هم میآد

سلام بر شما آقای monparnass عزیز
خیلی خوش آمدید و
صفا آوردین

راجب قضیه درخت زردآلو وتحقیق تون از شما و
همکاران تون ممنون و مچکرم.
مرسی که وقت گذاشتن.
قیسی که میوه نیست عزیز من.نوعی زردآلویِ.که بسیار شیرین و
خشک شده اس.
زردآلوها انواع متفاوتی داره،مثلا؛"زردآلو بادامی/زردآلو قیفی/زردآلودرشتی/زردآلو نخجوان/زردآلو شکر پاره/زردآلو رجبعلی/زردآلو قوامی/زردآلو سفید/زردآلو ملقی.

یه وقتی حوصله تون کشید.با همون دوچرخه،تشریف ببرید خیابان معلم/باغ وطن آبادی/میون انواع گلها و نهال ها ،با موسیقی ای که توی باغ درحال پخشه/قدم بزنین و
حال شو ببرید:واگر .ایام نوروز.گذرتون به میدان گیل افتاد.دقت کنید.نرسیده به میدان.نمایندگی ِ ایران خودرو هست.که همین سر خیابونش.یه درخت خوش حالتی . ایام نوروز.فصل گلدهیشه . دیده میشه.بایستین وسیر تماشاش کنید و لذت ببرید.میدونید؟تنه ی درخت و شکوفه هاش.خیلی شبیه ی درخت زردآلوعه.
من خودم.خیلی دل ام میخواد بایستم و
تماشاش کنم و ازش عکس بگیرم.ولی خب.لاکن .شما که قل خودمید.با شما درمیان گذاشتم.که اگه تشریف بردین.ازش عکس بگیرید.تا قل دیگه تون و باقی مخاطبین.ببیننش.باتشکر و
کلی سپاس

حلا کاری به زیتون و قلمه اش و گیلان و رودبار نداشته باشید. فرصت کردین. تحقیق کنید ببینید.اخیرا مادر خانم یکی از همکاران تون فوت نکردن.به گمونم فامیل مون با شما همکار باشه.والبته.آقای مهندس روستا زندگی میکنن. وهر روز
به گیلان سفرمیکنن

بهر جهت.ما از شما و علما.بابت تحقیق و پژوهشی که به عمل آوردین و
نزدیک ترین معادل پیشنهاد تون ممنون و متشکر و
سپاسگزاریم.
واما درخت هلو .
که جزء درختانیِ که .باید در شیب ملایم کاشته شه.زمین های ولایت ما.مسطح هستندو
اگه کاشته شن.غرق آب میشن و
زود خشک میشن.
جلگه ی گیلان.سرزمین آلوچه هاست.لاکن ما می تونیم هم خانواده آلوچه ها رو کاشت و داشت و برداشت کنیم.
مثلا انواع آلو ها. آلو قطره طلا.آلو کالیفرنیا.آلو سیاه و زرد و سرخ مشد.
آلو پیوندی و آلو بادامی و
آلو آسیابی و...
خلاصه اینکه،
برگه ی زرد آلو با برگه ی هلو زمین تا آسمون فرق میکنه.باز برگه ی خوج رو می فرمودین.یه چیزی

باشماق یکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت 14:07

برای خواب معصومانهء عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم…
با درود
آره این آهنگ خانم گوگوش هم خوب است
فکر کنم حالا که هفتاد و یک سالش داره میشه دیگه موقع توبه و بسمت خدا برگشتن است
البته خدا هم رحمان و رحیم است
هم بخشنده است و هم بخشاینده
شاید تا حالا او را بخشیده باشد
جالب است وقتی داره از روی پل صراط رد میشه برگردد و با خیلی ها که فکر می کنند بهشت فقط به خاطر آنها ساخته شده برای بازی کند
امروز مطلب جدید آموختم
اگه در باز باشد کسی داخل شود و چیزی بدزد مجازاتش با اونی که قفل می شکند فرق دارد

درود بر شما
بله.خصوصا واژگانی چون؛جاده و مه و سکوت و شب و تپش قلب و
شبگرد.. /توشعر گنجانده شده.
وآهنگ بعدی.همسفر بود.
انگار شُوی رنگارنگ بود؟(دقیق یادم نیست.).دختر عمو بزرگه.باخودش آورده بود خونمون.یه قسمتش سیاسفید بود.بدون کلاه .ترک موتور بودن

توکل به خدا
امیدوارم به اذنش.همه ی مارو ببخشایدو
روان شاد مان نماید
اونقدر.گدازه های سرخ و روان زیر پل درحرکتند که.آدم جرات برگشتن نداره.فقط.دل دل میکنه و
ازخدا میخواد هرچه سریع تر رد شه..بره.

این جمله را از ایشان خواندم:"یک روز هایی در زندگی مان هست که هیچ اتفاق خاصی نمی افتد،ما به آن روز ها می گوئیم تکراری و خسته کننده!
ولی حواس مان نیست که می تواند
اتفاقات بدی برایمان بیفتد،که صد بار دعا کنیم ،
کاش به آن روزهای تکراری برگردیم.
من دعا می کنم؛
خدایا!
بخاطر همه ی روزهای تکراری و بی مصیبتت
سپاسگزارت هستیم."
#گوگوش

خدایا
ما هم سپاسگزارت هستیم.



والا
تاحالا که .هرچه از اموال آقاجان و پدرجان بردن.بندگان خدا بدهکارام شدن و به قولی دستی ام دادن.
خود دزد اومد درخونه ی آقاجان.گفت،پول ندارم.تا پاسگاه برم.
خودپاس گاه اومد...
دوربین و دزد گیر نصب کردن هم.به قول اون ترانهه.که حاج حسن آقا میری دوسش داره،فایده نداره.نداره...

باشماق یکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت 10:05

سلام
کلیپ ما را برد به چهل و چند سال پیش که گوگولی بود ملکه ی قلوب خیلی از جون ها چه دختر و چه پسر
یادمه کلاس یازده بودیم همکلاسی ام عکس را جلد کتاب کرده بود
معلم گفت این فامیل ته
گفت نه آقا گوگوش است
معلم هم جلد نایلونی را پاره کرد و عکس را ریز ریز کرد
راننده تاکسی ها هم در تاکسی را پر عکس می کردند
گذشته از تمام اینها من ترانه هایش مخصوصا مرداب و جاده اش را دوس دارم

سلام بر شما
چه جالب!!!! که آقای معلم.آن هم در آن زمان.همچین کاری کردن
گوگولی و ملکه ی قلوب رو خیلی خوب اومدین.
وهمچنین دختر ها و پسرها.
یادمه.تصویر ایشان رو.اول بار.توی کمدختر عمو بزرگه دیدم،یعنی رفته بودم توی کمد لباسش.قایم شم. که خان عمویی که .تازه از اداره برگشته.منو پیدا کنه.
وآن وقت.در کمد رو می خواستم ببندم .
متوجه ی بلوز بنفش و لبخند ایشان شدم.
و همچنین سالها بعد.توی آلبوم باباگیان.تصویر ایشان رو .پشت تصاویرمشاهده کردم.وقتی ام پرسیدم.فامیل تونه؟با اخم و ویشگون گفتند"تو فوضولی؟!"
:))
هر دو ترانه ای که نام بردین. اردلان سرافراز سروده.
و اولین ترانه ای که ازایشان.توسط دختر عمو بزرگه شنیدم:"پل "بود.

کیهان یکشنبه 5 بهمن 1399 ساعت 09:17 http://Mkihan.blogfa.com

درود
ما که هیچی از گذشت روزکار نیاموختیم
پس تلاش آموزگار هم ظاهرن بی نتیجه است
نرود میخ آهنین در سنگ

درود بررشما
بله.همانا که جُرم از طرف ما و شماست و
وجداناطفلی روزگار و آموزگار

ستار شنبه 4 بهمن 1399 ساعت 19:45

نازنین آبجی
میری یهویی
نمیای چند روز
تکلیف ما و دل ما و دلتنگی های ما
چی میشه؟
قبول کنید فقط متعلق به خودتون نیستید.
یه عده اینجا دلشون تنگه که هر روز زیارتتون کنن
ما میزاریم پای مشغولیت به زندگی که ایشالا به شادی و خوشی باشه
ولی اگه فرض محال،از بیخیالی یا بیمعرفتی باشه
جواب دلهای ما با خودت

خدای من:)))))

سلام کاکو ستارعزیز
قربان همه لطف و محبت و معرفتت بلامیسر.
خدا را سپاس بابت وجود عزیزان عزیزی چون شما.

خاطرتون جمع.به اذن الله.خاخور هیچ وقت بیخیال و بیمعرفت نمیشه


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد