<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

یاد ایامی که درگلشن....

نظرات 8 + ارسال نظر
donya سه‌شنبه 14 بهمن 1399 ساعت 17:57

درود نوستالوژی

عااااالی بود عزیزم

سبزباشی

درود ها و سپاس ها.دنیا بانوی عزیز دل ام

مهرداد یکشنبه 12 بهمن 1399 ساعت 17:45

نوستالژی هست
ولی باید گذاشت و رفت و امید وار بود این صحنه ها برا هیچ کی دیگه تکرار نشه و رفاه و آسایش مهمون همه خونه ها بشه
اون کیوانو چه قدر قشنگ سیگار روشن کرده
برم سیگاری بشم

الهی آمین...

اون کیوانوعه؟!
سجاد رو که میشناسی کاکو.من چی صداش میکنم؟

monparnass جمعه 10 بهمن 1399 ساعت 17:38

سلام مجدد
حرف هات کاملا درسته و خوشحالم باعث دلخوریت نشدم
اما
دو تا نکته
1- " نقش یه مهرورز رو هم برای هیچ کسی بازی نکردم و نمی کنم "
مفهومش رو درک نکردم. منظورت چی بود ؟

2- " تا آدم. عمیقاکسی رو دوست نداشته باشه.بله رو نمی گه "
بله درست میگی . این راه بسیار مناسبی برای شروع یه زندگیه
اما تنها راه نیست در واقع
این داستان پیدا کردن نیمه گم شده و نظایر اون در عمل برای هر کسی اتفاق نمیفته و ازدواج به یکی از دوصورت
معرفی کردن -در شهر های بزرگ -
و
سنتی - در محیط های کوچکتر -
انجام میشه

قبول کن اگر دختری بخواد با هدف آشنا شدن با پسری و علاقه مند شدن احتمالی در صورت شناخت خلق و خوی اون
و
راضی شدن اون برای ازدواج و داشتن شرایط مناسب مال و اقتصادی صبر کنه نصف تعداد ازدواج های فعلی رو هم نداشتیم

میخوام بگم که نباید روی ازدواج با علاقه و آشنایی قبل از ازدواج زیاد حساب باز کرد .

در شهرها به دلیل مشکلات اقتصادی اجاره نشینی خیلی زیاده و تعداد زیادی از خانواده های هر محل سال به سال جابجا میشن و مثل قدیم ها فرصتی برای شناخت و ایجاد علاقه نیست . در این طور موارد ناگزیر معرفی مورد یا ازدواج سنتی کاربردی تره و نباید عمر رو به انتظار موردی که قلب ما رو بلرزنونه سپری کرد

و علیکم السلام و رحمت الله

قربان نظر لطف شما.

مفهومش ساده اس.یعنی تظاهر به مهر نمی کنم.یعنی پشت و رو یکی ام.
یعنی الان که بهتون گفتم دلخور نشدم.نشدم واقعا.

یا مثلا منی که از عدس پلو خوش ام نمی آید.دلتون خواست .دل کسی خواست.به بهترین شکل ممکن.می پزم.
یا مثلا زن عموم بیاد خونمون، می دونم چی دوست داره.همونو می پزم.مثلا رب آلوچه دوست داره.آوردم.گفت دخترم نیست،دل ام نمیاد بخورم.بلندشدم رفتم.یه شیشه ریختم .آوردم گوشه سفره گذاشتم.این سهم دخترت.
این کارو.برای خودشیرینی،برای استحکام زندگی،برای سیاست مداری.برای هیچ کاری انجام ندادم.الا.از سر مهر.که آن مادر بود.که دلش پیش بچه اش بود...به قول شاملو،ما انسان را رعایت کردیم...


.
بله.شما درست می فرمائید .
یک در هزار.یهو دید قلب لرزه چند ریشتری کرد.وآن وقت هم خدا بزرگه...صلوات محمدی پسند ختم کنید.

پ.ن،یعنی میخوام بگم.امیدوارم مفهومش رو درست رسونده باشم .وگرنه مجبورم.چوپان(داداش ام) رو صدا کنم.ورداره براتون داره.دو تا محله اون ورتر.گُم تون کنهیکی رو هم بزاره،دورا دور هوا تونو داشته باشه،تا به سلامت خونتون برسین

moradesvand57 جمعه 10 بهمن 1399 ساعت 16:55 http://دیار بختیاری

این عکس ما را برد به ایام دور که وقت و بی وقت برقا میرفت الان که الانه هم بعد از گذشت چندین سال چراغ فانوسو داریم البته تو انباری هستش با همین خاطرات خوش بودیم و هستیم . ازین خاطرات داری یا برات گفتن ؟

حیف نیست؟از تو انبار بیارید،
به یاد قدیم ها.یه گوشه ای براش درنظر بگیرید.گاهی بی هوا.چشم تون به چشمش بخوره.برید به ایام دوووووور،
مش مراد خااان؟؟کجایی ؟؟یه ساعته.اهل منزل صدا تون می کنن؟؟؟خوش باشید همیشه
خاطرات نفتی؟؟ما بچه روستاییم،بهمون یاد دادن چطور باید چراغ زرد بسوزه،چطور شیشه،چراغ تمیز شه.برق بزنه.البته ما به شیشه چراغ=چراغ لَ له.می گیم.

ستار جمعه 10 بهمن 1399 ساعت 12:16 https://oldjavoon.blogsky.com/

چه عکس زیبایی
نوستالژی زیبا
این عکس منو یاد قطعی برق شبهای حمله هوایی جنگ میندازه
لعنت بر جنگ

قدیم ها.چه برفی می آمد کاکو.
برق که قطع میشد.
اَجی.بساط آسیاب رو پهن می کرد.
دل ام برای اون شب ها و روزها و
صدای آسیاب تنگ شده....

ولعنت بر جنگ.لعنت...

monparnass جمعه 10 بهمن 1399 ساعت 11:57 http://monparnass.blogsky

سلام
" من نون خالیه خونه ی بابام رو ترجیح میدم.بله،به زر و زیور و ملک و املاک نمیگم. "

شعار نده باران !!!
همه ما باید راهی رو بریم که طبیعت جلوی پای ما گذاشته
هیچ جوجه ای در آشیانی که متولد شده نخواهد موند
و
هر غنچهای باید به گل تبدیل بشه و بعدش هم پژمرده
اینکه غنچه ای رو همیشه غنچه نگه داریم مخالف فطرت و غیر طبیعیه

انسانها هم خط سیری رو دارن که باید اونو طی کنند
نرفتن در این مسیر اگر عامدانه و خودخواسته باشه در نهایت چیزی جز حسرت و تاسف بدنبال نداره

هر چیز در این دنیا باید مسیری رو که براش تعیین شده رو بره تفاوت سر زمان و چگونگی طی مسیره

هر کسی که عامدانه از طی این مسیر خودداری کرده چیزی جز حسرت نصیبش نشده . حسرت مراحلی که میتونست ازشون بگذره و نگذشت
میبخشی که نظرم تلخه ولی امیدوارم ازم نرنجی
چون معتقدم که :
زمانی که واقعیتی به این بزرگی یعنی "سیر طبیعی زندگی انسان" رو به چالش میکشی رویا پردازی و عدول از مسیر طبیعی نمیتونه ثمره ای جز تلخی بده
و
دوست ندارم تلخی به زندگیت راه پیدا کنه

سلام بر شما
خیلی ممنون .مرسی که وقت گذاشتین.سپاس از نظر درست و میزان و ترازو تون
نه والا.اتفاقا خیلی ام از لحن منطقانه ی شما خشنود شدم.و با هر خطش ،انگار دارم می شنوم و سرم رو به علامت تایید تو ام لبخند جنباندم
فقط اینکه.با اون قسمت "شعار نده باران!!!"خیلی خنده ام گرفت.به گمانم منظورم رو واضح ننوشتم.
فرضا .من بیام خاستگاری دختر خانم شما و
بهشون بگم.براتون دوتا سرویس طلا.سرویس چوب.واحد بالا.به انضمامه هرچه دوست داری می خرم.چرا؟چون پسرم دوست داره.بیا و زن پسرم شو./با توجه به پدر منطقی و چیزفهم+توجیح شده در رابطه با معیار انتخاب...
واکنش دختر خانم تون چی می تونه باشه؟!
خوب.باورکنین.آنچه که در واقعیت زندگیم اتفاق افتاده.خدمتون عرض کردم.
بله میشد.بله رو گفت و بعد مدتی.ساز مخالف رو زدو
با مهریه و باقی پیش کشی ها.شتر دیدی ندیدی.

ولی خوب .آدما اول کاری که باید بکنن اینه که. خودشون و خویشتن شونو بشناسن.من خودمو و خویشتن ام رو می شناسم.
زر و زیوری و ملک املاکی نیستم..
درسته پول مهمه.زندگی رویایی تو آرمان شهرِ.ولییییی زندگی بدون مهر دو زار نمی ارزه عزیز من.
لذا تا آدم. عمیقاکسی رو دوست نداشته باشه.بله رو نمی گه.
وخوب. بله گفتن همانا و
آغاز فراز و نشیب ....تلخی و شیرینی ..یا به قول شما"سیر طبیعی زندگی انسان"ى همانا...
وبعله.هرکی خربزه ...
من ام معتقدم؛یه بخش از زندگی.باید رو حساب کتاب باشه.بخش دیگه اش.نه.
خوشبختی شدنی نیست.
انسان ها.همین جور کترایی خوشبخت نمی شن.
پس خوشبختی ساختنیِ.
وانسانها معماران خوشبختی اند..معمارانی که به موازات. بی حساب و کتاب حواسشون پی هم باید باشه...
که زندگی آوار نشه...
بله.این واقعیت محضِ که.من نون خالیه خونه ی بابام رو ترجیح می دم هیچ وقت .نقش یه مهرورز رو هم برای هیچ کسی بازی نکردم و نمی کنم.


امیدوارم منظورم رو درست رسونده باشم.
مرسی از محبت و معرفت تون❤وان شاءالله تلخی به زندگی هیچ کسی راه پیدا نکنه.

باشماق جمعه 10 بهمن 1399 ساعت 09:26

با درود
دختر عمه ی پدر مستاجر بود و
مد بود بود ساعت هشت شب به بعد خاموشی اعلام شود
خب مطالعه پسر خانواده در کنار شمع نتیجه اش عینک ته استکانی بود
پدرم تعریف می کرد همین کار را صاحبخانه با ما می کرد
دیدم فیوز کنترل برق را در می آورند
من هم موقعی که میهمان داشتند دو سر لخت سیم را بهم می زدم اتصالی برق باعث سوختن فیوز می شد و برق قطع می شد
صبح زود هم خودم درستش می کردم !
قطعه حقوق بشر
خیلی جالب بود
چه فکر بکری !
همه دختر ها از عروس شدن خوشحال اند
اصلا بشر از زندگی با آرامش گریزان است
دلش تنگ غرولند و شستشو و آشپزی و مریض داری و ۰۰۰۰۰ است
حالا که شما دم خور با بزرگان بوده اید دلتون تنگ بازی بچگانه نمی شود ؟

درود بر شما
ما برای اینکه
چراغ نفتی روشن کنیم و
لذت سایه ها رو تناول کنیم.چوپان .همین کاری رو که.پدر مرحوم شما انجام می داد رو...


ممنون از توجه شما

من مث همه ی دخترا نیستم!
خلقیات ام خیلی با دختر خانم ها فرق داره .آنچه اون ها رو خوشحال می کنه.من و غم گین.وآنچه من و خوشحال می کنه.اونا رو کلافه
من نون خالیه خونه ی بابام رو ترجیح میدم.بله،به زر و زیور و ملک و املاک نمیگم.


میگن طرف آخر شو می خونه.
نمی دونم؟از حس ششم و هفتمه؟یا چی.یه سری احساس هایی آدم حس میکنه.و خوب.از آن عروس و داماد.یه سری حس های ناخوش آیندی دریافت کرده بودم.و.متاسفانه.درست بود همه اش

اصلآ.چرا؟!چون به وقتش.با پدر و برادرهام و دایی و خاله بازی می کردم.والان ام.هر وقت دل ام بخواد بچه میشم.کاراکتر دختر بچه های عجوزه رو دقیقا عین خودشون به تصویر می کشم.والبته دختر بچه های پر سوال و
ووله ی گودزیلا ی شرو شیطان رو.همچنین دختر بچه های موش مرده ی فوضول رو.
والبته تو مدرسه بازی می کردم .به قول مامانم.آخرد بازی نیست که:))

حسین جمعه 10 بهمن 1399 ساعت 07:09 https://jadeyebipayan.blogsky.com/

سلام
چه خاطراتی برامون زنده شد با این عکستون
موفق باشید و ممنون از این عکس زیبا

سلام بر شما
خوشحالم برای تون نوستالژی بوده
خیلی ممنون از حضور و نظرِ لطف تون
سلامت باشید و موفق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد