<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

شرح در تصویر!

نظرات 10 + ارسال نظر
اتم سه‌شنبه 10 فروردین 1400 ساعت 22:35

به شدت برام لذت بخش هست دیدن این عکس. ممنون واقعا باران خانم


شیمی قدم و نظر لطف قوبان ؛بلامیسر

مهرداد سه‌شنبه 10 فروردین 1400 ساعت 10:16

هوووووم
خیلی هم خوب، قبله‌همایونیمان پسند افتاد.
گر خواهان مزین ساختن گیلان با بدون ملوکانه قبله عالم هستین ،چنین منزلگاهی به عنوان تحفه را شاید قبول درگاه افتد.

روب روی سرزمین پدری.یه پنج هزارمتر زمین کشاورزی،با پدرمادرداری هست.که منزلگاهی اینچنینی.با وی یویِ دلنشین.قطعا قبول درگاه شَ بانو یتان می افتد.

دل سوختگان دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 11:27 https://parvazabde2000.blogsky.com/

طراوت عشق و زندگی در خانه های قدیمی

درودها و سپاس ها
بله

کیهان شنبه 7 فروردین 1400 ساعت 14:27 http://Mkihan.blogfa.com

شادیتان آرزوی همیشگی ماست

قربانت؛ برارم

amir شنبه 7 فروردین 1400 ساعت 13:06 http://mehrekhaterat.blog.ir/

سلام.
ممنونم از سرسلامتیون ، انشالله همیشه شادی و سلامتی باشه و خبر خوب بهتون بدن مخصوصا نصف شب زنگ بزنن بگن که فلانی مثلا داره ازدواج میکنه قبل ساعت 12 خودتو هر جوری هست برسون

بهرصورت ، ممنونم

سلام بر شما

ممنون از شما و توصیفات تون
ان شاءالله تو شادی ها و خبر های خوب و خوش شما و عزیزان شرکت کنیم
هرچه خاک آن مرحومه.عمر شما و همه عزیزان تون باشه

باشماق شنبه 7 فروردین 1400 ساعت 10:35

با درود
ادامه ی مطلب
دیروز رادیو گفتگو را گوش می دادم
دو دکترای ادبیات و یک خانم مصاحبه گر با هم صحبت می کردند
کاملا باب مذاق آدمهای که اهل شعر و شاعری هستند بود
در پایان لطیفه گفتند
یک طوطی فروش برای پرنده هایش نسبت به هنرش قیمت گذاشته بود
بعضی حافظ را حفظ داشتند و بعدی هم گلستان و بوستان و بعدی هم دیگر دیوان را
در بین آنها یک طوطی بود که پرهاش ریخته و پیر و کز کرده در یک گوشه بود
از فروشنده قیمت سوال شد یک قیمت نجومی ارائه شد
خریدار پرسید آخر چرا ؟
فروشنده گفت نمیدانم
ولی بقیه ی طوطی ها به او استاد می گویند !

درود بر شما
ودرادمه ی ادامه ی مطلب
دیروز ما هم توی ماشین .بدون نویز.رادیو گوش کردیم.
دادا ناخوش و بی اعصاب بود.با انگشت .اشاره کرد.
یعنی بگو رادیو رو خاموش کنه.
از شعر و طوطی حرف ب میان آوردین،
کی شعر تر انگیزد
خاطر که حزین باشد
این طوطی صامت را
آرَد به صدا ریحان/
یاد این بیت افتادم.

باشماق شنبه 7 فروردین 1400 ساعت 10:15

تصویر زیبا و آرام و آرام کننده
برای همسن های من خوبه بنشینند یک قوری و چند استکان کمر باریک و چند حبه قند کنار نعلبکی و چای غلیظ بنوشند
بشرط اینکه بعدش هوس کشیدن سیگار به ذهن شان نرسد
یواش یواش زبان کردی هم دارید می آموزید
دیروز بچه خرده ها در حال نماز بزرگ تر ها خیلی بدو بدو کردند
و بین صف نماز گزاران همدیگر را دنبال می کردند
یک آقایی هم هست وقتی می آید مسجد را کله ی سرش می گذارد و اینجا را با مراکز تفریح اشتباه گرفته است
یک بار هم به او تذکر دادم که مسجد محل ذکر و خلوت کردن با خالق است نه محل شوخی و مزاح
خانم معترض شده که همیشه به ما اعتراض می شود
خب او هم جواب می داد
من احساس بدی پیدا کردم که نکنه بیشتر دنبال ل ا س زدن است !

درود بر شما
خوشحالم همچین حسی نصبت به تصویر گرفتین.
دقیقا:"آرام و آرام کننده" اس..
به دور از هیاهویی که جریان داره....

چه خوب که
قبل سفر شرط تونو اعلام میکنید

بعد خوندن جمله ی شما،
مغز بادوم به ذهنم رسید.تصور کردم.از سمت شما کردی بیاموزد.از سمت مادربزرگ آبادانی/از سمت پدری ترکی/ خیلی شگفت انگیزه.


یک بار هم
مهمان های ما،
که چند ماشین.به اتفاق آمدن.بین شان همچین مبحثی پیش آمد.
ما که میز بان بودیم ساکت.
پدر صاحب خانه ی ما.صلوات بلند محمدی پسند گرفت و
قضیه ختم بخیر شد.

ولیکن میزبان و صاحب خانه. پروردگار صبور و ارحم الراحمین استبه گمانم رضا باشند.بچه ها بدوبدو کنند.تا خسته شن.ومزاحم همساده های طبقه پایینی نشن .
به گمانم.هرکجا که باشیم.می شه با خدا خلوت کردو
ذکر گفت.مثلا وقتی مادر.بچه رو مورد تذکر قرار میده.آدم تو دلش ذکر و صلوات میگه و
لبخندش میگیره.وبه لطف حق.گره ابروی تذکر دهنده.گشوده میشه

سینا شنبه 7 فروردین 1400 ساعت 09:27 http://sinadal.blogsky.com

خیلی از این خونه های شمالی خوشم میاد

خیلی خوشحال شدم دوست داشتید
افسوس که...مجوز ساخت همچین خونه هایی رو صادر نمی کنن.


زور سپاس له حضور ئازیز شما

گیله مرد شنبه 7 فروردین 1400 ساعت 01:22 http://www.guilemard.blogfa.com

بفرمایید فروردین شود اسفندهای ما

نه بر لب، بلکه در دل گُل کند لبخندهای ما


بفرمایید هر چیزی همان باشد که می‌خواهد

همان، یعنی نه مانند من و مانندهای ما


بفرمایید تا این بی چراتر کار عالم؛ عشق

رها باشد از این چون و چرا و چندهای ما


سرِ مویی اگر با عاشقان داری سرِ یاری

بیفشان زلف و مشکن حلقه پیوندهای ما


به بالایت قسم، سرو و صنوبر با تو می‌بالند

بیا تا راست باشد عاقبت سوگندهای ما


شب و روز از تو می‌گوییم و می‌گویند، کاری کن

که «می‌بینم» بگیرد جای «می‌گویند»های ما


نمی‌دانم کجایی یا که‌ای، آنقدر می‌دانم

که می‌آیی که بگشایی گره از بندهای ما


بفرمایید فردا زودتر فردا شود، امروز

همین حالا بیاید وعده آینده‌های ما


((زنده یاد قیصر امین پور))

عجب شعری!❤ /تی دس درد نوکنه گول گیله مرد جان

اسماعیل بابایی جمعه 6 فروردین 1400 ساعت 22:53 http://fala.blogsky.com

زور خاس!

زور سپاس!
فره خوش هاتین آقا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد