چون زلف تو ام جانا،
در عین پریشانی
چون بادِ سحرگاهم،
در بی سر و سامانی
من خاکم و من گَردم،
من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری،
تو عشقی و تو جانی . . .