هر که در خواب خیال لب خندان تو دید خواب از او رفت و...

  سیاه و سفید.مثل فیلم هایِ قدیمی .اتاقکی بود و پشت بام گِلی .آسمان بود و  قرص ماه و

 ستاره ها.

ستارها.

ستاره ها.

بوی خوش خاک بود و تنِ سپیدارها.

تو بودی و؛

نرمه باد بود و پیچ و تاب موهات‌.

آخ موهات.

آخ گیج گات.

آخ حصارِ دو ابروهات.

آخ .آخ از آن جول هات.

وای از طرز و ترازِ نفس هات.

خدای من.

تو موتور داشتی .

تو موتور داشتی و خواب بودی و لبخند.گوشه ی لب داشتی.

من بودم و ماتِ خفتنت   و مبهوتِ مهتابیِ سیمات.

 خنده ام می گیرد که بگویم؛من کلاه داشتم. و اندی می دیل به واستِ بود که.گازت بگیرم.

وآن وقت‌.یادم افتاد.دادای بیست روزه خواب بود و

سارا_انگشت پایش را محکم گاز گرفت و 

فرار کرد زیر تخت.

گریه دادا بلند شد.

روتختی رو کنار زدم.چشم هاش توی تاریکی.برق می زد.پرسیدم چرا این کارو کردی؟!

حق بجانب گفت:مامان تُوچولو گفت.دادایِ منِ.جاغله یِ منِ.

گفتم.خا.دادا تو.بچه ی تو.می گم چرا؟گازش گرفتی؟! گفت:"تباب خوابیده بود."

تباب=کباب.در فرهنگ لغت سارا.به معنای خوشمزه بود.