<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق. . .

 

 گاهگاهی

بر درختانِ بی برگ باغچه

سلام می دهم

و عطش گفتنم  را

فرو می نشانم. . .


"بهنازِ لطف آبادی"



با هم بشنویمhttps://s4.uupload.ir/filelink/beQj0VNf8www_f628e1070f/julio_iglesias_-_el_amor_la_tendresse_(1)_nfbc.mp3




اقرار می کنم؛

دوا و دارویِ  دلتنگی ها و تاسیانی ها،مجموعه ای ارزشمند از خوبی ها،دوستی  ها و محبت ها؛ مهرورزیِ.

که سعدی علیه رحمه.در غزل شماره 18,,از آن جهان  سرودhttps://ganjoor.net/saadi/mavaez/ghazal2/sh18.


صد البته بنده اسپانیولی بلد نیستم.ولی یادمه.ترجمه بشنویم .متضاد لغت گفتن و اقرار "بود.

از احساسی می گفت که،میشه بی هیچ .حرف و کلامی گفت و فهمید .یا مثلا نگفتن و در سکوت راه رفتن،یه چیزی تو همین مایه ها.

ولی وجدانا.به نظرم.انکار و اقرار.دو واژه ی قشنگ و بامزه یِ جفتی اند.مثل دو قلو های بهم چسبیده را می مانند.گاهی یکی شون پیروز میشه.گاهی =


مثلا ،گاهگاهی که تی وی روشن باشه. نام کاراکتری،حسین،حسن باشه.اجی فورا میگه:"تی نام ره بیمیرم زای"وآن وقتی که.اسم کاراکتر،عباس باشه.بین اقرار و انکار گیر می کنه و

قشنگ و بامزه می گه:"اوه!می دیل بر!"بعد چشم غره می زنه و

خنده ات که بگیره.میگه،لعنت خودا بر جان شر و شِی طان!!


 



نظرات 6 + ارسال نظر
طاها سه‌شنبه 7 دی 1400 ساعت 00:15

سلام
خولیو، یادآور دوست دور و زمان دیر است، دقیقا جوانی، آن روزها که هنوز امید یک لبه تیغ داشت و به آینده روشن می نگریست... یادش به خیر.
عشق «زخمی میزند عمیق تر از انزوا»

سلام بر شما عزیز گرامی
خیلی ممنون از حضور عزیزتان.خیلی خوشحال شدم
راستش،حس خیلی خوبی ،نسبت به یادآوری دوست دور و دقیقا"جوانی تان داشتم.سپاس بابتش
می دونید؟!هر بار که ترانه ی "هرگز نخواستم"پلی شه،یاد شما و پست دور و زمان دیرتان افتم.مرسی بابت احساس های خوب و نظیف

عشق؛https://digimusic2.ir/%DA%AF%D9%88%DA%AF%D9%88%D8%B4-%D8%B9%D8%B4%D9%82/

و این چه استغناست یارب وین چه قادر حکمتست / کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست

مهرداد یکشنبه 5 دی 1400 ساعت 18:01

گردوهای خونه آ جی آقوز چکی هستن

منظور شما؟! "دوچک آغوز "هستش
یعنی مغزش، پودر شده در میاد.نه خوب.اون درخت هایی که عکس شونو گذاشتم.کرچ آقوز اند

کیهان یکشنبه 5 دی 1400 ساعت 17:24 http://Mkihan.blogfa.com

خاخور جان؟!
خاله جان جاش خوبه لطفن اینقدر نگرانش نباشید
جاییه که نه دردی هست و نه غمی
این ماییم که درد داریم غم داریم و.....
پس لطفا هر وقت که یادش می کنی لبخند بزن نطمین باش خاله جان هم لبخند خواهد زد و همیشه لبش خندانه
می دونی؟
تصور کن کتار حوی آب در سایه درخت نارون آتش کوچولویی بر افروختی
و با کتری چایی دم کردی
به ابرها نگاه کن...‌
و در خیال سیگاری روشن کن.
زمان همین لحظه است
باش تا همیشه لطفا و لبخند بزن
ببخش اصلا بلد نیستم جک بگم که لبخند بزنی
نرسی که هستی خاخورن

جانم؟!برار جان

به روی چشم،




خیلی خیلی ممنون و مچکرم بابت جملات همیشه خوب و ارزشمند تون

بله،
می دونم.
اتفاقا.بیشتر وقت ها.می رم بالکن.که تو ذهنم سیگار بکشم.همین سر صبح.ناشتا.
فقط یادت باشه.
زیر درخت نارون
آتش روشن نکن.
و اصلا زیر درخت نارون.اطراق نکن.
چون که.معدن انواع پشه ها و لل و آفاتِ.دقت کنی.یه توپ های میوه مانند و قرمز رنگی .توی شاخه برگها ی نارون.می بینی.میون توپ ها.پر از بچه پشه اس.قدیم ها.بدلیل اینکه.از حیاط نمی بایست خارج شیم. زیر درخت نارون آتش روشن می کردیم و نیش پشه ها رو تحمل می کردیم.
قربانت برارم.حضور شما خودش برکت و لبخنده.زنده سلامت و شاد باشی و بمانی

باشماق یکشنبه 5 دی 1400 ساعت 16:27

خدا را خوش میاد
این همه گردو را خدا داده است
ٱنوقت کیلویی صد و پنجاه هزار تومن به ما بفروشند

چند هفته پیش.ما کیلویی ۱۳۰ خریدیم.پوست پیازی و سفید مغز بود.
مامان.از همسایه.۷۰ تومن خرید.گردو محلیِ.پوستش مث سنگ می مونه.ولی مغزش خوش مزه اس.
بابا گیان میگه.گردو های خونه ی اجی رو.باید زیر چرخ های ۱۸ چرخ گذاشت و شکست

مهرداد یکشنبه 5 دی 1400 ساعت 16:09

حالا برا ما اسپانیولی هم می‌ذاره

حالا می خوام.برا شما.طرز تهیه ترش تره.با موسیقی https://www.aparat.com/v/Q2gRK/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8%DA%AF%D8%B1%D8%AF_%D9%81%D8%AF%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D9%88_%DA%AF%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%A7_%D9%84%D9%88%D8%B1%DA%A9%D8%A7_%D8%A8%D8%A7_%D8%B5%D8%AF%D8%A7%DB%8C_Ana_Bel%26eacute%3Bn_%D9%88
بگذارم.که بعد ها.شرق گیلان تشریف بردی.کوچه باغ.چای و پرتقال و نارنج و...پایین دست،شالیزار ها،قدم قدم زدی.هیچی.سراشیبِ.مراقب بچه ها باش.

باشماق یکشنبه 5 دی 1400 ساعت 09:52

سلام
صبح جناب عالی به خیر
باز من رها شدم
بین زمین
و آسمان
ترانه اسپانیولی
و تصویر گذاشته شده
که آیا سحر است
و یا غروب

سلام بر شما
با بیکران سپاس ها،همه اوقات حضرت عالی بخیر و خوش
بخدا با خوندن:"باز من رها شدم
بین زمین
و آسمان"
بلند بالا خنده ام گرفت


توی بالکن_۶:۳۰ صبحِ صادقِبه قول مش سیاوش،طلوع من،طلوعِ منِ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد