به خدا خیلی قشنگه، ای وای سلام یادم رفت . سلام. انتهای جنگل نرگسی بندرگز که خودش خیلی قشنگه میرسه به وزوار البته باز بین وزوار و کوهای هزارجریب البرز کمی طبیعت متفاوت است ولی خیلی قشنگن .
سلام، سلام بر شما امیدوارم یه خدا سفر بیخطر قسمت مون کنه بندر گز و ترکمن صحرا و استان گلستان رو ببینم
خاخور جان بنظرت ما یه کشور اشغال شده ایم؟! پس چرا اینگونه با مردم هموطن رفتار می شه؟!،عین دشمن بله بله دعاهای شیعه مال زمانی بوده که شیعیان در قدرت نبودند و زیر جور ظالمان الان ظالمان خود شیعه اند و وقعی به این دعاها نمی زارن خاخور جان
ما اینجوریم که؛مشاهده چیز هایی که ناخوشایند یا شوکه کننده هستند، مثلا دیدن سرشکسته و خونی. یا مثلا به طور ناگهانی در معرض تجربه یا صحنه ی نا خوشایند قرار بگیریم/یا ناراحتی عاطفی ناگهانی مانند زمانی که یک خبر بد را دریافت میکنیم... مثلا برای مدتی خیلی طولانی سر پا می ایستیم... صدالبته؛وقتی در یک محل خیلی گرم و بسته برای مدتی طولانی بمونیم،مثل سر کلاس و پنجره بسته... افت فشار خون برامون اتفاق می افته،که این ها/ باعث وقفه ی موقت در خون رسانی و اکسیژن رسانی به مغز میشه و دقیقاااااا/به مانند ژی نا از هوش می رویم.
تنها کاری که اون خانم،اون کارشناس،اون زن،اون مادر،اون هم وطن/بجای ایستادن و تماشا کردن می تونست بکنه این بوده https://pezeshket.com/salamat_jesm/cardiovascular/%D9%85%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D9%86%DA%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D9%BE%D8%A7%D9%87%D8%A7/
من وقتی سارا رو مطب رسوندم. دکتر گفت من از شما ممنونم خانم فلانی. با این کار تون،مغزشُ نجات دادین. بعد یه دونه سِرم.با ب کمپلکس براش نواشت و راهی خونه شدیم. همین. فقط همین برار جان.
کاشکی زمان به عقب برمی گشت، کاشکی منم جزء لازم به ارشاد شدن ها می بودم، کاشکی برای پاهای ژی نا دیوار می شدم... کاشکی همه چی بخیر و خوشی تموم می شد... کاشکی این اتفاقات برای وطن و یکایک هم وطن ها مان اتفاق نمی افتاد... من از بیفرهنگی و خشونت و جنگ متنفرم.
پیش تر ها از قول استاد علیزاده عرض کرده بودم.کشوری را که در آن مهرورزی حاکم نباشد،بدان که آن کشور روی شن بنا گردیده است.
وبلاگ تو رو میخوندیم خستگی روزمره از تنمون درمیرفت الان همه وبلاگت شده غم بابا چرا انقدر سختش میکنید مسائلو دنیا جای سختیه بپذیریم اینو و بریم جلو غم و شادی و همه چی با هم
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ خدایا به تو پناه می آورم
مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَلِ، از کسالت و سرافکندگی،
وَ الْهَمِّ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ، و اندوه و ترس و بخل،
وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ [وَ الذِّلَّةِ] ، و بی خبری و سنگدلی،
وَ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ، و ناداری و تهیدستی و بیچارگی،
وَ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَ الْفَوَاحِشِ و همه ی بلاها و زشتی های
مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ، آشکار و پنهان،
وَ أَعُوذُ بِکَ و به تو پناه می آورم
مِنْ نَفْسٍ لا تَقْنَعُ، از نفسی که قانع نمی شود،
وَ بَطْنٍ لا یَشْبَعُ، و از شکمی که سیر نمی گردد،
وَ قَلْبٍ لا یَخْشَعُ، و از قلبی که فروتنی نمی کند،
وَ دُعَاءٍ لا یُسْمَعُ، و دعایی که به اجابت نمی رسد،
وَ عَمَلٍ لا یَنْفَعُ، و کرداری که سود نمی بخشد،
وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ پروردگارا به تو پناه می آورم،
عَلَی نَفْسِی وَ دِینِی وَ مَالِی، برای حفظ جان و دین و مال
وَ عَلَی جَمِیعِ مَا رَزَقْتَنِی، و آنچه که نصیب من فرموده ای
مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، از شیطان رانده شده
إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ . همانا تو شنوا و دانایی.
اللَّهُمَّ إِنَّهُ لا یُجِیرُنِی خدایا به یقین پناه نمی دهد، مرا
مِنْکَ أَحَدٌ، جز تو احدی
وَ لا أَجِدُ مِنْ دُونِکَ و به جز تو نمی یابم
مُلْتَحَداً، پناهگاهی
فَلا تَجْعَلْ پس قرار نده،
نَفْسِی هستی ام را
فِی شَیْ ءٍ مِنْ عَذَابِکَ، در دامن عذابت
وَ لا تَرُدَّنِی و بازمگردان
بِهَلَکَةٍ به هلاکت
وَ لا تَرُدَّنِی و بازمگردان
بِعَذَابٍ أَلِیمٍ به شکنجه ی دردناک
اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّی، خدایا از من بپذیر
وَ أَعْلِ [کَعْبِی وَ] ذِکْرِی، و نامم را پرآوازه کن
وَ ارْفَعْ دَرَجَتِی، و درجه ام را بالا ببر،
وَ حُطَّ وِزْرِی، و بار گناهم را بریز،
وَ لا تَذْکُرْنِی و یاد مکن، مرا
بِخَطِیئَتِی، به اشتباهم
وَ اجْعَلْ و قرار ده،
ثَوَابَ مَجْلِسِی پاداش به عبادت نشستن
وَ ثَوَابَ مَنْطِقِی و پاداش گفتار
وَ ثَوَابَ دُعَائِی و پاداش دعایم
رِضَاکَ وَ الْجَنَّةَ، خشنودی و بهشتت را
وَ أَعْطِنِی یَا رَبِّ و عطا فرما، پروردگارا،
جَمِیعَ مَا سَأَلْتُکَ، همه آنچه را از تو خواستم
وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ، و از احسانت بر من بیفزا
إِنِّی إِلَیْکَ رَاغِبٌ من مشتاق تو هستم،
یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ ای پروردگار جهانیان.
لطفا این دعای امام سجاد رو برام بخوان. بعدشم،من اهل منطق و واقعیت ام.دنیا جای سهل و قشنگیِ و پذیرای حق ام. ممنون از لطفت.پناه و توکل به خدا.امید که برمی گردم به اون روزا
به خدا خیلی قشنگه، ای وای سلام یادم رفت .
سلام.
انتهای جنگل نرگسی بندرگز که خودش خیلی قشنگه میرسه به وزوار البته باز بین وزوار و کوهای هزارجریب البرز کمی طبیعت متفاوت است ولی خیلی قشنگن .
سلام،
سلام بر شما
امیدوارم یه خدا سفر بیخطر قسمت مون کنه بندر گز و ترکمن صحرا و استان گلستان رو ببینم
زور خاس!
زور سپاس
خاخور جان بنظرت ما یه کشور اشغال شده ایم؟!
پس چرا اینگونه با مردم هموطن رفتار می شه؟!،عین دشمن
بله بله دعاهای شیعه مال زمانی بوده که شیعیان در قدرت نبودند و زیر جور ظالمان
الان ظالمان خود شیعه اند و وقعی به این دعاها نمی زارن خاخور جان
ما اینجوریم که؛مشاهده چیز هایی که ناخوشایند یا شوکه کننده هستند، مثلا دیدن سرشکسته و خونی.
یا مثلا به طور ناگهانی در معرض تجربه یا صحنه ی نا خوشایند قرار بگیریم/یا ناراحتی عاطفی ناگهانی مانند زمانی که یک خبر بد را دریافت میکنیم...
مثلا برای مدتی خیلی طولانی سر پا می ایستیم...
صدالبته؛وقتی در یک محل خیلی گرم و بسته برای مدتی طولانی بمونیم،مثل سر کلاس و پنجره بسته...
افت فشار خون برامون اتفاق می افته،که این ها/ باعث وقفه ی موقت در خون رسانی و اکسیژن رسانی به مغز میشه و
دقیقاااااا/به مانند ژی نا از هوش می رویم.
تنها کاری که اون خانم،اون کارشناس،اون زن،اون مادر،اون هم وطن/بجای ایستادن و تماشا کردن می تونست بکنه این بوده
https://pezeshket.com/salamat_jesm/cardiovascular/%D9%85%D8%B2%D8%A7%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D9%84%D8%A7-%D9%86%DA%AF%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D9%86-%D9%BE%D8%A7%D9%87%D8%A7/
من وقتی سارا رو مطب رسوندم.
دکتر گفت من از شما ممنونم خانم فلانی. با این کار تون،مغزشُ نجات دادین.
بعد یه دونه سِرم.با ب کمپلکس براش نواشت و راهی خونه شدیم.
همین.
فقط همین برار جان.
کاشکی زمان به عقب برمی گشت، کاشکی منم جزء لازم به ارشاد شدن ها می بودم،
کاشکی برای پاهای ژی نا دیوار می شدم...
کاشکی همه چی بخیر و خوشی تموم می شد...
کاشکی این اتفاقات برای وطن و یکایک هم وطن ها مان اتفاق نمی افتاد...
من از بیفرهنگی و خشونت و جنگ متنفرم.
پیش تر ها از قول استاد علیزاده عرض کرده بودم.کشوری را که در آن مهرورزی حاکم نباشد،بدان که آن کشور روی شن بنا گردیده است.
وبلاگ تو رو میخوندیم خستگی روزمره از تنمون درمیرفت
الان همه وبلاگت شده غم
بابا چرا انقدر سختش میکنید مسائلو
دنیا جای سختیه
بپذیریم اینو و بریم جلو
غم و شادی و همه چی با هم
اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ خدایا به تو پناه می آورم
مِنَ الْکَسَلِ وَ الْفَشَلِ، از کسالت و سرافکندگی،
وَ الْهَمِّ وَ الْجُبْنِ وَ الْبُخْلِ، و اندوه و ترس و بخل،
وَ الْغَفْلَةِ وَ الْقَسْوَةِ [وَ الذِّلَّةِ] ، و بی خبری و سنگدلی،
وَ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ وَ الْفَاقَةِ، و ناداری و تهیدستی و بیچارگی،
وَ کُلِّ بَلِیَّةٍ وَ الْفَوَاحِشِ و همه ی بلاها و زشتی های
مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَ مَا بَطَنَ، آشکار و پنهان،
وَ أَعُوذُ بِکَ و به تو پناه می آورم
مِنْ نَفْسٍ لا تَقْنَعُ، از نفسی که قانع نمی شود،
وَ بَطْنٍ لا یَشْبَعُ، و از شکمی که سیر نمی گردد،
وَ قَلْبٍ لا یَخْشَعُ، و از قلبی که فروتنی نمی کند،
وَ دُعَاءٍ لا یُسْمَعُ، و دعایی که به اجابت نمی رسد،
وَ عَمَلٍ لا یَنْفَعُ، و کرداری که سود نمی بخشد،
وَ أَعُوذُ بِکَ یَا رَبِّ پروردگارا به تو پناه می آورم،
عَلَی نَفْسِی وَ دِینِی وَ مَالِی، برای حفظ جان و دین و مال
وَ عَلَی جَمِیعِ مَا رَزَقْتَنِی، و آنچه که نصیب من فرموده ای
مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ، از شیطان رانده شده
إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ . همانا تو شنوا و دانایی.
اللَّهُمَّ إِنَّهُ لا یُجِیرُنِی خدایا به یقین پناه نمی دهد، مرا
مِنْکَ أَحَدٌ، جز تو احدی
وَ لا أَجِدُ مِنْ دُونِکَ و به جز تو نمی یابم
مُلْتَحَداً، پناهگاهی
فَلا تَجْعَلْ پس قرار نده،
نَفْسِی هستی ام را
فِی شَیْ ءٍ مِنْ عَذَابِکَ، در دامن عذابت
وَ لا تَرُدَّنِی و بازمگردان
بِهَلَکَةٍ به هلاکت
وَ لا تَرُدَّنِی و بازمگردان
بِعَذَابٍ أَلِیمٍ به شکنجه ی دردناک
اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّی، خدایا از من بپذیر
وَ أَعْلِ [کَعْبِی وَ] ذِکْرِی، و نامم را پرآوازه کن
وَ ارْفَعْ دَرَجَتِی، و درجه ام را بالا ببر،
وَ حُطَّ وِزْرِی، و بار گناهم را بریز،
وَ لا تَذْکُرْنِی و یاد مکن، مرا
بِخَطِیئَتِی، به اشتباهم
وَ اجْعَلْ و قرار ده،
ثَوَابَ مَجْلِسِی پاداش به عبادت نشستن
وَ ثَوَابَ مَنْطِقِی و پاداش گفتار
وَ ثَوَابَ دُعَائِی و پاداش دعایم
رِضَاکَ وَ الْجَنَّةَ، خشنودی و بهشتت را
وَ أَعْطِنِی یَا رَبِّ و عطا فرما، پروردگارا،
جَمِیعَ مَا سَأَلْتُکَ، همه آنچه را از تو خواستم
وَ زِدْنِی مِنْ فَضْلِکَ، و از احسانت بر من بیفزا
إِنِّی إِلَیْکَ رَاغِبٌ من مشتاق تو هستم،
یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ ای پروردگار جهانیان.
لطفا این دعای امام سجاد رو برام بخوان.
بعدشم،من اهل منطق و واقعیت ام.دنیا جای سهل و قشنگیِ و
پذیرای حق ام.
ممنون از لطفت.پناه و توکل به خدا.امید که برمی گردم به اون روزا
تصویر زیبا
اینگونه آب نوشیدن خیلی کیف دارد
چشمه ی آب خوشان و خنک و البته گوارا
درود و سپاس
دم خونه ی عمه گلبانویِ مامان،یه چشمه ی خنگ و گوارایی بود.ولیکن تجربه ی اش رو دارم و با شما صد در صد موافق ام.
آقای امیر علی خان؟!چوپان باهام تماس گرفت، گفتم سلام زیات قبول.گفت سلام خیلی ممنون،الان کنار اِسی طلا(دوستی به نامِ اِسی پلنگ داره) نشستم سومی.
من ؟؟؟؟گفتم بجا نمی یارم:کیه؟؟؟؟
ساکت شد.گفتم الو؟!
گفت الو؟!
آبخوری.اسماعیل طلا رو میگم سومی :))
بعدغش غش خندید.