<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*
<< ابرِ ارغوانی >>

<< ابرِ ارغوانی >>

سلام؛عالی ترین صدای موسیقایی نزد پروردگار محسوب می شود,...*داریوش علیزاده*

از میان هاتویاما های اویتامن

 


اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ...؛ خدایا به تو پناه برم از شرّ خودم...

.

.

.


از وقتی که. از سرزمین پدری برگشتم،ویدئوی بالا.دست از سر ذهنم برنمی داره .وقت پاک کردن سبزی ها؛نعناع های وحشی،خالواش،چوچاق،جعفری،برگ سیر،شاهی و شوید و گشنیز.../وقت پختن شام و افطار،..چیدن و برچیدن و شستن کاسه بشقاب و.‌‌..حتی هم اکنون که دربالکن ام.همچنان بازپخش می شه...وآن وقتی که چشامو می بندم،کیفیت در حدکیفیت Blu-Ray ...

.

.

.


ده سال پیش.یه پا جوش.از اون انارداری که توحیاط(رشت)بود؛آوردم سرزمین پدری؛گوشه ی سوئیت کاشتم.دوسال بعد،شکوفه هاش همان شکل و انارهاش همان مزه ای.‌.به ثمر رسید.

امروز میون شاخه برگها؛اون دوتا بلامیسرها رو یافتم:*

.

.

.


ما به اش می گیم"واران بو" نام فارسی

ایشان را هم .از همان حیاط آوردم.

می دونید؟ خانم صاحب خونه،هر آن موزائیکی را که. لق می زد ...برداشته بود و...جایش،واران بو کاشته بود....مثلا یکجا.چهارتا موزائیک برداشته شده بود؛چوچاق و نعناع و پونه کاشته بود.قطعا زن کدبانوی بود/هست.چون با یه مشت از همین سبزی ها/دوحبه سیر و یه لیوان آب انارترش،یه قاشق رب انار،...به قولی کارش راه می افتاد. یعنی می تونست؛ زیتون پروده.... یا ترشی هفتابیجار،یا ماهیِ شکم پر درست کنه و شاهکارترین عطر و بوهارو راه بی اندازه...

.

.

.

.

قاعدتاً.این فصل از سال. روُخان ها ،

جاری بودند و شالیزارها سیراب.‌..لاک پشت ها شاد و قورباغه ها ابوعطا خوان بودند.(وقتی ماهی ها،خلاف جهت رودخانه شنا می کنند،قورباغه ها هم ابوعطا می خوانند.من دیده و شنیده ام.که می گویم...)

ولی خوب.همانطور که مشاهده می کنید.بنده وسط روخان، کنار بنفشه خانم نشسته ام.وآن وقت. برای هم سرجنباندیم و

گفتیم:

"از رودخانه ی قدیمی می گذرم

با لذت

صندل هایم در دست"

،،بوسون،،

.

.

دست دراز کردم برگ سیر بچینم.باهاش چشم تو چشم شدم.


آبگیر ذهنم

قورباغه جهید

شالاپ

 

اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ خودم.


هنوز تو بالکن ام.

نسیم شبانه ی اردی بهشتی و

بوی خوش بهارنارنج ها و...؛ویدئویی که همچنان درحال تاخت و تازه و ...

هااا.تا یادم نرفته. عرض کنم که؛از این پوسترِخوشمان آمد.




درخت را که زاده است؟



 بله.به اتفاق شاهکارِ سی و هفت ساله یِ همین مدعیان (عجایب شاهکار ) را ببینیم.

در قرآن کریم از نابود کردن و تخریب محیط زیست به عنوان اعتداء نام برده است...


ای کاش ای کاش، آدمی وطنش را مثل بنفشه‌ها (در جعبه‌های خاک_کشتی نوح) یک روز می‌توانست هم‌راه خویشتن ببرد هر کجا که خواست در روشنای باران در آفتاب پاک...


 

ادامه مطلب ...

دیالوگ




"سفره از صفــای میـــزبان رنگین میشه؛ نه از مرصع پــلو !"


(زنده یاد رقیه چهره آزاد- مادر )

پشت دیوار یک خواب سنگین. . .

من که تا زانو

در خلوص سکوت نباتی فرو رفته بودم

دستو  رو  در تماشای اشکال شستم.

بعد،درفصل دیگر،

کفش های من از لفظ شبنم تر شد. . .

ادامه مطلب ...

دم غنیمته...

 

 رفتیم رشت و برگشتیم.تدارک شام و  افطار رو هم دیده ام و

دلتون نخواد،قدری هم زیتون پرورده درست کردم.

حالا هم،  خیره به لوستر،در اندیشه ی جمله ی ایشان؛ایم.




 

ادامه مطلب ...

بِرَأفَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحمینَ .



ما از این چرخ کهن گرچه بسی پیرتریم 

همچنان از مدد "عشق"جوانیم هنوز . . .

 

ادامه مطلب ...

...

بشنویم



دوم.

بیتی که توی ذهنمه؛


ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست


مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی





سوم

تصویری که ...


.


چهارم

دعائی که تو دلمه؛

شیمی سلامتی و دلخوشی.

تا ملایم عطر هوای خوشت،




آدمی را بندری نیست،

زمان را ساحلی نیست!

او روان است و ما در گذریم! ...




"آلفونس دولامارتین"



خدای من...


فرشته مشت بزرگی از گلها را می چیند و آنها را با خود به خدا می برد ، جایی که گلها بیش از هر زمان دیگری روی زمین شکوفا می شوند

"هانس کریستین آندرسن"




 

ادامه مطلب ...

2 آوریل

 

همه چیز تـغییر مـی‌کند الا آرایـشگرها، شیوه آن‌ها و دوروبرشان. این‌ها چیزهایی هستند که هرگز عوض نمی‌شوند.....

ادامه مطلب ...

حضورهیچ ملایم . . .

 مثل همیشه.آقا ایرج .با ریز بینی و تیزبینیِ خدا دادی و تربیت شده شون؛گل کاشتند .




ادامه مطلب ...

این چه آوازی است می‌خوانند سوی من؟

 پس از دیدارِ شب

صبح برف‌ها را با برگ‌ها با آفتاب با هم خوردیم
یادت هست ؟
با اسب‌ها به خواب چمنزارها فرو رفتیم
یادت هست ؟
گفتم : تو دست‌هایی هم داری ؟
_ یادم نیست

گفتم : بهار ده انگشت نازنین دارد
از چشمِ مالیخولیایی رنگش افسانه می‌تراود
آن چشم‌ها : فضای سینه‌ی منِ - بودا - را دید ؟
یادت هست ؟
نه ، یادم نیست

و بعد بر یک گلیمِ کهنه ، خدا را خوابم برد


#رضا _براهنی


 

ادامه مطلب ...

مهمونیِ بهار تو باغ و باغچه ها به راهه. . .



خدایا

از آن پرنده‌ی کوچک سبز

اگر خبر داری

بهار امسال را

پر از سلام و ترانه کن!

 



"سید علی صالحی"


سال نو مبارک




عید آمد و مرغان ره گل‌زار گرفتند

وز شاخه گل داد دل زار گرفتند

از رنگ چمن پردهٔ بزاز دریدند

وز بوی سمن طاقت عطار گرفتند

پیران کهن بر لب انهار نشستند

مستان جوان دامن کهسار گرفتند

زهاد ز کف رشتهٔ تسبیح فکندند

عباد ز سر دستهٔ دستار گرفتند

یک قوم قدم از سر سجاده کشیدند

یک جمع سراغ از در خمار گرفتند

یک زمره به شوخی لب معشوق گزیدند

یک فرقه به شادی می گلنار گرفتند

یک طایفه شکر ز لب دوست مزیدند

یک سلسله ساغر ز کف یار گرفتند

یک جرگه بی چشم سیه مست فتادند

یک حلقه خم طرهٔ طرار گرفتند

نوروز همایون شد و روز می گلگون

پیمانه‌کشان ساغر سرشار گرفتند

شیرین دهنی بوسه به من داد در این عید

کز شکر او قند به خروار گرفتند




ادامه مطلب ...

ترش تره و سه شنبه ی آخر سال و باقی ماجرا






گول گول چهارشنبه


  "چهارشنبه سوری" را در گیلان "گول گول چهارشنبه می نامند" که  در غروب آخرین سه شنبه سال و در شب چهارشنبه انجام می شود. به این منظور کاه و کولوش (=سراچین) جمع آوری می کنند سپس در 7 کوهه و  در یک ردیف (و معمولا رو به قبله) می ریزند و آتش می زنند ، آنگاه با شور و اشتیاق از روی آتش پریده و هنگام پریدن با خوشحالی می خوانند: 

گول گول چهارشنبه

 به حق پنج شنبه


زردی بشه، 
سرخی بایه

 نکبت بشه، دولت بایه


یعنی: ای گلهای شگفته (هفت کپه ی آتش)  چهارشنبه، به حق پنج شنبه، زردی و ضعف و بیماری برود  و نوبت سرخی و نشاط و خرمی  فرا رسد. دوره نکبت و ناکامی به سر آید و دولت و اقبال روی نماید...



ادامه مطلب ...

به قول جمال ثریا ؛اگر از راه دور به کسی عشق نورزیده اید اصلا ادّعای عشق و عاشقی هم نکنید...

  پست های دکتر "و  و  د ی" رو که می خوندم و

رسیدم به "سان فرانسیسکو" یهو پرت شدم به گذشته ها و بلند بالا خندیدم.بچه بودیم.باباجی یهو بلند میشد و می رفت سمت اورکت ومامان می پرسید:"کُ شون دری؟"

باباجی می گفت:"با اجازه شما !سانفرانسیسکو!"

نگاه می کردیم.باباجی  جوراب و گرمکن و اورکت پوشیده بود و

مامان با شنیدن جمله اش؛چشم غره می زدو

خیره به تلوزیون قرمز ماتیکی مون میشد و

باباجی روبه ما:<-خوب...معمولا یکی از ما غش می رفت و

مامان برمی گشت سمت مون و با عصبانیت میگفت:"هر سه بیرون!"

آه.وقتی که من بچه بودم...

ما سه تا و با باباجی چهارتا....

مابودیم و

ایوان بود و حیاط ودارو درختان و 

آسمان شب.

(الان یاد اون دوقلوها  و شبکه ی چهار افتادم)

وخوب‌.واقعا و اقعا‌.تو هوای سرد و نمور و سیاهی شب.پُک کشدارخیلی می چسبه؛خیلى...خصوصا شبِ مهیجِ مه آلود *_*

باباجی سی.گار میگیراند و می اندیشید .به چی؟!نمی دونیم و شاید هم بدونم...البته گاهی هم برای ما از خاطرات مدرسه و دبیر و دبیرستان می گفت...

آن وقتی هم که برادرهام می پرسیدند:"باباجی کجا سربازی بودی؟!"باباجی  سینه اش رو با دوتا سرفه صاف می کردو

میگفت:"گفته بودم که!!؟میان دوآب!"

بعد یواشکی به ام چشمک می زد.که یعنی هیس.نخندیا. 

باباجی و آخرین پُک و..‌.وبدین سان همیشه بین برادرهام اختلاف پیش می‌آمد.که نوبت کدام یکی شونه؟ ته سی گارُ پرت کنن...

وخوب.ما که تو ذهن مون سیگاری هستیم .کاشف شدیم که؛وژدانا پرتاب ته سیگار.فاز خیلی  خوبی داره و

تمام.

خلاصه باباجی بین شون صلح برقرار می کرد و

میگفت خوب.... بریم که یخ کردیم...

بعد می رفت سمت در و

دوضربه به درمیزد و آهسته درو باز مى کردو می گفت:"اجازه خانوم؟!میشه ما بیاییم گرم شیم؟!"

ما پشت سر باباجی بودیم و

صدای مامان می اومد:"من آنچه شرط بلاغست با تو می گویم

تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال!"

وآن وقت.باباجی  با لحن خند ه داری می گفت:"تروتی سوادِ می رمآ"


الان که باباجی سرفه می کنه.مامان میگه:آآهاااا.اوموقعان تره گوتیم،کمتر بکش‌.مسخره بازی کودی؛بوشو.بوشو تی سرفه هانه.سانفرانسیسکو بُکُن/

خلاصه اینکه  روز جهانی https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%88%D8%B2_%D9%BE%DB%8C

مبارکا باشه.

لعنت به جنگ؛لعنت...




من از این دنیا چی میخوام 

یه جعبه مداد رنگی

بکشم رو تنه دنیا رنگه خوبی و قشنگی....




و امروز پانزدهمِ اسفند ماه است



رسول ا... (ص) می فرمایند: هرکس درختی را بکارد و بر حفظ و نگهداری آن صبر ، استقامت، و بر مواظبت و مراقبت از آن قیام نماید تا آنکه به ثمر و نتیجه برسد. به مقداری که بهره می رساند و به تعداد کسانی که از آن درخت استفاده می کنند ثواب صدقه و انفاق را خداوند متعال به او مرحمت می فرماید.



خدایا

یِ بوته_ نسترن صورتی،

یِ بوته -ساناز نارنجی،

یِ بوته  -نسترن فرانسوی(گل پال دو)

دو عدد _ نهال انبه ژاپنی و 

دو عدد نهال گردو !


به لطف شما به دل گرم و مهربانِ زمین سپرده شد.با سپاس لطفا آن مقدار از ثوابی را که به اینجانب؛  بنده ی شما مرتبط می باشد.برای  همه یِ دوستان دیده و نادیده یِ  مجازی ام مرحمت فرمایید.

ایضا ثوابِ آن یِ دونه   کوجِ موجِ  دانه ی هه نار  نهالِ  که م را.

قربان و ارادتمند و دوستدار شما 

مخلوقِ  ساکن و  مسکین و  مست و ملنگ تان.





حیات جاودان
بی دوستان
مرگی ست پا بر جا !

#صائب تبریزی






گرم و زنده

 


سوسن‌ها، سنجدها، باران‌های بی‌سبب 

و پرندگانِ سحرخیز دره‌ی انار 
که خوشه‌های شبِ رفته را 
به نور بوسه می‌چیدند
و من چقدر بوسه بدهکارم

به این همه رود، راه،...!

 

"سید علی صالحی"